جدول جو
جدول جو

معنی راه پهن - جستجوی لغت در جدول جو

راه پهن(پَ)
محلی است بمسافت کمی در مشرق فرک به فارس. (فارسنامۀ ناصری)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ماه پرن
تصویر ماه پرن
(دخترانه)
زیبا و لطیف چون ماه و پرند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از راه آهن
تصویر راه آهن
جادۀ ریل گذاری شده که ترن از روی آن عبور می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از راه پو
تصویر راه پو
آنکه باشتاب به راهی می رود، رونده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از راه زدن
تصویر راه زدن
در بیابان و میان جاده جلو کسی را گرفتن و اموال او را ربودن، غارت کردن اموال مسافران در راه
در موسیقی سرود گفتن و نواختن آهنگ موسیقی، برای مثال چه راه می زند این مطرب مقام شناس / که در میان غزل قول آشنا آورد (حافظ - ۲۹۸)
فرهنگ فارسی عمید
(چَ مَ)
دهی است از دهستان خسروشیرین بخش جغتای شهرستان سبزوار واقع در 20هزارگزی شمال جغتای و یکهزارگزی شمال راه عمومی جغتای. آب آن از قنات تأمین میشود و محصول آن غلات و پنبه، و پیشۀ مردم کشاورزی و دامپروری است. هوای این ده کوهستانی و سردسیر و سکنۀ آن در حدود 706 تن میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(قَ اَ)
رهزن. قاطع طریق که راهبند و رهبند و راهدار و رهدار و رهزن نیز گویند. (شرفنامۀ منیری). سارق. (یادداشت مؤلف). قاطعالطریق. (دهار). دزد. (رشیدی). راه بند. (بهار عجم). دزد و قطاع الطریق. (ناظم الاطباء) (برهان) (از شعوری ج 2 ورق 11) (آنندراج) :
سیرت راهزنان داری لیکن تو
جز که بستان و زر و ضیعت نستانی.
ناصرخسرو.
و مردم آن جملۀ ایراهستان سلاحور باشند و پیاده رو و دزد و راهزن. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 132). و مردمان راهزن، و در این دو جای منبر نیست. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 140).
برآن راهزن دیو بربست راه.
نظامی.
هر که را کالا بقیمت تر، راهزن او بیشتر.
بهاءالدین ولد.
مردم بیمروت زنست و عابد با طمع راهزن. (گلستان).
بنزدیک من شبرو راهزن
به از فاسق پارساپیرهن.
سعدی.
مغبچه ای میگذشت راهزن دین و دل
در پی آن آشنا از همه بیگانه شد.
حافظ.
شد رهزن سلامت، زلف تو وین عجب نیست
گر راهزن تو باشی صد کاروان توان زد.
حافظ.
تو که در خانه، ره کوچه نمیدانستی
چون چنین راهزن و رهبر و رهدان شده ای ؟!
صائب تبریزی (از بهار عجم).
گر گویدم ملک که بود راهزن براه
گویم برهنه باک ندارد ز راهزن.
قاآنی.
راهداران فلک برگذر راهزنان
بفراخای جهان ژرف یکی چاه زدند.
ملک الشعراء بهار.
باغی، راهزن و ستمکار. (دهار). قطاع الطریق، راهزنان. هطلس، دزد راهزن. (منتهی الارب).
، سرودگوی. (ناظم الاطباء) (برهان) (از شعوری ج 2 ورق 11) (آنندراج) (رشیدی). مطرب. (بهارعجم) (ناظم الاطباء) (برهان) (از شعوری ج 2 ورق 11) (شرفنامۀ منیری) :
کسی بدولت عدلت نمیکند جز عود
ز دست راهزنان ناله در مقام عراق.
سلمان ساوجی (از شعوری)
لغت نامه دهخدا
(دِهْ پَ)
دهی است از بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان. واقع در 7هزارگزی شمال خاوری کرمانشاه. سکنۀ آن 400 تن. آب آن از چشمۀ کوچک و چاه قره سو تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(پَ)
که ریش پهن و بزرگی دارد. ریش تپه. (از یادداشت مؤلف). رجوع به ریش تپه شود
لغت نامه دهخدا
(دَرْ رَ پَ)
دهی است از دهستان مصعبی. بخش حومه شهرستان فردوس. واقع در 32هزارگزی خاور فردوس و 6هزارگزی شمال راه مالرو عمومی نوغاب به فردوس. آب آن از قنات و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(سَ / سِ یِ پَ)
صحفه. (ترجمان القرآن)
لغت نامه دهخدا
(فَ لَ نَ)
که راه بیند، رهشناس و مجرب که راه بازشناسد:
بپرسید از زال زر موبدی
ازین تیزهش راهبین بخردی،
فردوسی،
گرمرد راهبین شده ای عیب کس مکن
از زاغ، چشم بین و ز طاووس پرنگر،
سعدی
لغت نامه دهخدا
ده کوچکی است از دهستان انگهران بخش کهنوج شهرستان جیرفت، واقع در 241هزارگزی جنوب کهنوج و3هزارگزی باختری راه مالرو انگهران، جاسک، مردم این ده 25 تن میباشد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(قَ دَ / دِ)
راه داننده، رهدان، آنکه بر حقیقت راه وقوف دارد، (بهار عجم) (آنندراج)، دانندۀ راه، (از شعوری ج 2 ورق 14) :
همو راهدان هم فرس راهوار
زهی شاه مرکب زهی شهسوار،
نظامی (از بهار عجم)،
، هادی و دلیل، راهنمای راه، (ناظم الاطباء) : بر تخت بنشست و راهدانان را بخواند گفت از اینجا راه بکجا کشد؟ گفتند: بکشمیر، (اسکندرنامۀ نسخۀ نفیسی)، که بر راه و رسم آگاه باشد، که آشنا به آداب و راه و رسم باشد، که راه وصول بچیزی را بلد باشد
لغت نامه دهخدا
(تُ / تُ رُ نِ شَ تَ)
قطع راه کردن. غارت کردن و تاراج نمودن در راه. (ناظم الاطباء). لخت کردن کاروانیان در سفر. قطع طریق. (یادداشت مؤلف). تاراج نمودن اموال و اسباب مسافران و گمراه کردن آنها. (از آنندراج) (ارمغان آصفی) (بهار عجم). فریب دادن. گمراه ساختن. قصد کردن. از راه بردن:
راه زد بر تو جهان پرفریب و نیز تو
چند خواهی گفت مطرب را فلان آهنگ زن.
ناصرخسرو.
غبنا و اندها که مرا چرخ دزدوار
بی آلت سلاح بزد راه کاروان.
مسعودسعد.
خون همی ریزی و نکنی بجز این شغل دگر
خوب راهی زده ای مردم تکفین باید.
رضی نیشابوری.
بچشم خویش دیدم در گذرگاه
که زد بر جان موری مرغکی راه.
نظامی.
یاران بسیار داشتی همه دزدان و رهزن بودند و شب و روز راه زدندی و کالا بنزد فضیل آوردندی. (تذکره الاولیاء عطار).
ای کاش نکردمی نگاه از دیده
بر دل نزدی عشق تو راه از دیده.
سعدی.
دیگر فرمود که هر موضع از خیل خانه و دیه به آنجا که راه زده باشند نزدیکتر باشد عهدۀ پی بردن و دزد بادید کردن برایشان باشد. (تاریخ غازانی ص 279).
این قضا صدبار اگر راهت زند
بر فراز چرخ خرگاهت زند.
مولوی.
چشم خونبارم به شبخون بر گلستان میزند
راه خوابم نالۀ مرغ غزلخوان میزند.
صائب تبریزی (از بهار عجم).
شب چو دیوان به حصار فلکی راه زدند
اختران میخ بر این برشده خرگاه زدند
رهزنان راه زنند از پی نان پاره و زر
لیکن این راهزنان راه پی جاه زدند.
ملک الشعراء بهار.
، فریب دادن. گول زدن. فریفتن.
- راه زدن مار، آن است که بعضی از ماران خبیث در راه باشند و آیندگان و روندگان را بزنند. (ارمغان آصفی) (از بهار عجم) :
تلخ شد منزل بکام خویش این آواره را
زد چو مار زلف او راه من بیچاره را.
طاهر وحید (از بهار عجم).
، سرود گفتن. (ارمغان آصفی). کنایه از سرود گفتن و لهذا اطلاق راهزن بر مطرب نیز آمده. (آنندراج) (بهار عجم). آهنگ زدن. ساز نواختن. نوا زدن:
بزن راهی که شه بیراه گردد
مگر کاین داوری کوتاه گردد.
نظامی (از شعوری).
راهی بزن که آهی بر ساز آن توان زد
شعری بخوان که با وی رطل گران توان زد.
حافظ.
چه راه میزند این مطرب مقام شناس
که در میان غزل قول آشنا آورد.
حافظ (از بهار عجم).
- راه مستانه زدن، مستانه نغمه سر دادن. سرود مستانه گفتن. مستانه سراییدن و قول گفتن:
مژدگانی بده ای دل که دگر مطرب عشق
راه مستانه زد و چارۀ مخموری کرد.
حافظ
لغت نامه دهخدا
(هََ)
دهی است از دهستان نیکنان بخش بشرویه شهرستان فردوس که در 50 هزارگزی شمال بشرویه و 10هزارگزی نیکنان واقع شده، کوهستانی و گرمسیر است و 15 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(کِ پِ هَِ)
پهن اسب یاخر را چون سرند کنند و آشغالش را بگیرند آنچه ماند خاک پهن است که برای کود و رشوۀ گل بکار می رود
لغت نامه دهخدا
(هَِ هََ)
دو خط آهن متوازی که بر آن قطار ماشین حرکت میکند. (فرهنگ نظام). دو خط آهنی که از جایی بجایی کشیده شود و قطار آهن از آن عبور کند. ریل.
تاریخچۀ راه آهن در جهان: اولین قطار راه آهن دنیا به سال 1832م. بوسیلۀ مهندس استیفنس انگلیسی بکار افتاد که دو شهر لیورپول و منچستر را بهم مربوط میساخت و خبر آن بسرعت برق در سراسر جهان پیچید ومانند همه اختراعات و اکتشافات مایۀ شگفت و اعجاب جهانیان گردید، زیرا اهمیت و فواید راه آهن از حیث اقتصاد و آبادی کشورها بخوبی روشن است. انقلابی که انشاء راه آهن در گیتی پدید آورد میتوان گفت کمتر ازاهمیت قطب نما در سده های 15 و 16 نبود.
راه آهنهای بزرگ جهان:ایالات متحدۀ امریکا اول (با 400هزار کیلومتر). اتحاد جماهیر شوروی دوم (با 120هزار کیلومتر). آلمان سوم (با 60هزار کیلومتر). فرانسه چهارم (با 54هزار کیلومتر). طولانی ترین راه آهن جهان راه آهن ماوراء سیبری در اتحاد جماهیر شوروی است که ده هزار کیلومتر درازی آن است، و بعد از آن راه آهن سانتافی پاسیفیک امریکاست که از شمال بجنوب کشیده شده و با طول 7400 کیلومتر دو شهر فیلادلفی و لوس آنجلس را بهم مربوط میسازد. و رجوع به جغرافیای اقتصادی لیستر کلیم و همکاران ترجمه فتح اﷲ حکیمی ص 125، جغرافیای اقتصادی کیهان ص 468، نشریۀ راه آهن ایران مقدمه و ص 4، جغرافیای جدیداقتصاد ایران و اروپا و امریکا تألیف هیأت مؤلفان ص 75 و 88 و 148 و کیهان سالانه 1341 ص 472 و 1342 ص 1017 شود.
راه آهن ایران: از سال 1300 هجری قمری یک تن فرانسوی بنام ’پلوس بوآتال’ امتیاز کشیدن خط آهن تهران حضرت عبدالعظیم را بمدت 99 سال از ناصرالدین شاه گرفت و آن را ساخت و سپس شرکت تراموای بلژیکی آن را اداره میکرد و تا چند سال پیش از آن استفاده میشد. طول آن 8700 گز بود. بوآتال سپس راه آهن فرعی بطول 6500 گز بطرف سنگ معدن احداث کرد که براه مزبور می پیوست. در دوران ناصرالدین شاه قراردادها و امتیازنامه هایی با بیگانگان در بارۀ ایجاد راه آهن بسته شد ولی بجایی نرسید تا در سال 1304 هجری شمسی رضاشاه بموجب قانونی که از مجلس گذشت از محل 3 ریال عوارض قند و شکر بایجاد راه آهن ایران آغاز کرد. البته پیش از این راه آهنهای کوچکی چون راه آهن تهران - شهرری که یاد کردیم، و راه آهن تبریز- جلفا (بوسیله روسها) و راه آهن آمل - محمودآباد (بوسیلۀ حاج امین الضرب) و راه آهن ماکو (بوسیله روسها) و راه آهن زاهدان - میرجاوه (بوسیله هندیان) و راه آهن زاهدان (بوسیلۀ انگلیسیها) نیز ساخته شده بود ولی گذشته از اینکه برای احتیاجات اقتصادی و حمل و نقل کشورپهناوری چون ایران ناچیز بود بیشتر آنها هم متروک شده بود تا در عهد رضاشاه راه آهن سرتاسری ایران از راه وضع قانون انحصار قند و شکر در تاریخ 1304 هجری شمسیو جلب متخصصان آلمانی آغاز گشت، و پس از آن راههای فرعی دیگری بدینسان ساخته شد:
راه آهن اهواز - خرمشهر (به طول 124هزار گز و 17 ایستگاه) ، راه آهن بندر - گرگان (بطول 34هزار گز) ، راه آهن قم - کاشان (بطول 98هزار گز و 17 ایستگاه) و قرار است به راه آهن زاهدان - میرجاوه اتصال یابد. راه آهن سرتاسری دارای پلها و تونل های شگفتی آور و 90 ایستگاه است و طول آن 1394هزار گز است. در دوران محمدرضاشاه راه آهن تبریز - شرفخانه (بطول 84هزار گز) و قرار است به راه آهن ترکیه متصل شود. و راه آهن تهران - مشهد بطول 926هزار گز و 49 ایستگاه (از شاهرود تا مشهد بطول 497هزار گز) و همچنین راه آهن تهران - تبریز (از میانه تا تبریز بطول 303هزار گز) تکمیل و چند قطعه راه جدید کشیده شده است. و رجوع به جغرافیای اقتصادی کیهان ص 469 و کیهان سالانه 1341 ص 471 و کیهان سالانه 1342 ص 1017 و 1018 و جغرافیای مفصل اقتصادی ایران تألیف آقای مشحون و خزائل و جلایی فر ص 67 و نشریۀ راه آهن ایران مقدمه و ص 4 و 5 و 6 شود
لغت نامه دهخدا
(پَ)
دهی است از دهستان لاور کنگان بخش خورموج شهرستان بوشهر که در 66 هزارگزی جنوب باختر خورموج، در باختر کوه مند واقع شده است. از نقاط ساحلی دریا، گرمسیر و مالاریائی است و142 تن سکنه دارد. آبش از چاه، محصولش غلات و خرما، شغل اهالی زراعت و ماهیگیری و راهش راه شوسه سابق بوشهر به لنگه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
تصویری از لبه پهن
تصویر لبه پهن
آنچه دارای لبه و کناره ای پهن باشد: کلاه لبه پهن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راه زدن
تصویر راه زدن
غارت کردن مسافران در جاده قطع طریق، سرود گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راه آهن
تصویر راه آهن
دو خط آهن متوازی که بر آن قطار ماشین حرکت کند، ریل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راه آهن
تصویر راه آهن
خط آهن
فرهنگ واژه فارسی سره
راه آهن: تغییرات در زندگی 1ـ دیدن راه آهن در خواب، نشانه آن است که کسی می کوشد مانع پیشرفت شما در زندگی بشود. 1ـ دیدن ریلهای راه آهن در خواب، علامت ان است که ناگاه در می یابید که کارتان به مراقبت و توجه بیشتری نیاز دارد، زیرا دشمنان می کوشند جای شما را اشغال کنند. اگر دختری چنین خواب ی ببیند، نشانه آن است که برای دیدار از دوستان به سفر خواهد رفت. 2ـ دیدن مانعی روی ریلهای راه آهن در خواب، نشانه آن است که کسی پنهانی به شما خیانت می کند. 3ـ راه رفتن روی ریل راه آهن در خواب، نشانه روبرو شدن به اوقاتی لبریز از نگرانی و کارهایی دشوار است. 4ـ گذاشتن از روی ریل راه آهن در خواب، علامت آن است که از کارهای دستی ای که با مهارت انجام می دهید شادی بزرگی به دست می آورید. 5ـ اگر خواب ببینید آبی زلال از روی ریل راه آهن عبور می کند، علامت آن است که لذتجویی، زندگی شما را به ویرانه ای مبدل می کند، اما دیگر بار برای ساختن زندگی خود به پا خواهید خاست. لوک اویتنهاو
فرهنگ جامع تعبیر خواب
اگر بیند راهزنی کرد و کالائی برد، دلیل بود کسی بر او خصم شود و عیش بر او تباه کند. اگر خویش را راهزن بیند، لکن کالای کسی را نبرد، دلیل است بیمار گردد و سرانجام شفا یابد. جابر مغربی
راهزن در خواب، مردی بود که با مردم نبرد کند و اگر به خواب بیند که راه زد و مال بسیار ببرد، دلیل که با مردی پیوندد که او را عزیز و گرامی دارد، فایده یابد به قدر آن چه راهزن برده باشد. اگر بیند راهزن بر او جمع شد، نتوانست از او چیزی بردن، دلیل که بیمار گردد و بیم هلاک بود و سرانجام از آن خلاصی یابد. محمد بن سیرین
راهزنی به خواب بر سه وجه است. اول: جنگ و خصومت. دوم: دروغ گفتن. سوم: بیماری و تباهی عیش.
اگر بیند که راهزن چیزی از او دزدید، دلیل که از کسی دروغ شنود. اگر بیند به راهی می رفت و راهزنان هلاکش کردند، خبر مصیبت به وی رسد.
فرهنگ جامع تعبیر خواب
نام مرتعی در آمل
فرهنگ گویش مازندرانی
جای پا، از طریق رد پا در تعقیب کسی بودن، از طریق رد پا شکار
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان بندپی بابل
فرهنگ گویش مازندرانی
در مسیر راه، اطراف راه، کنار راه
فرهنگ گویش مازندرانی